مداحی





Image result for ‫محسن فرهمند‬‎

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و أهلک عدوهم أجمعین

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابْنَ رَسُوْلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیِر المُؤمِنِیَن وَ ابْنَ سَیِدِ الوَصیّیَن اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ سَیِدَةِ نِساءِ العْالَمِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ الله وَ اَبنِ ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی الَأرواحِ الَّتِی حَلَتْ بِفِنآئِکَ عَلَیکُمْ مِنْی جَمِیعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَیتُ وَ بَقِیَ الَّلیلِ وَ النَّهارُ یا اَبا عَبدِ اللِه لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَتْ وَ عَظُمَتِ الُمصیبَةُ بِکَ عَلَینْا وَ عَلی جَمیِع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلمُصیبَتکَ فی السَّمواتِ عَلی جَمیع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعِنَ اللهُ اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَیکُمْ اَهْلِ البَیتِ وَلَعَنْ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَبِکُمُ اللهُ فیها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتکُمْ وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِینَ لَهُمْ بِا لتَمکیِن مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئتُ اِلَی اللهِ وَ اِلَیکُمْ مِنهُمْ وَ اَشیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلیائهِمْ یا اَبا عَبدِ الله اِنی سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُم اِلی یُومِ القِیمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الُ زِیادٍ وَ ال مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِی اُمَیةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنِ سَعْد وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی لَقَدْ عَظُمَ مُصابی بِکَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذی اَکرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلنی عِندکَ وَجیهًا با الحُسَینِ عَلیهِ السَّلامُ فیِ الدُنیا وَ الأخِرَةِ یا اَبا عَبْدِ اللهِ اِنی اَتَقرَّبُ اِلیَ اللهِ وَ اِلَی رَسُولِهِ وَ اِلَی اَمیر الُمؤمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةً وَ ِالی الْحَسَنْ وَ اِلَیکَ ِبمُوالاتِکَ وَ بالَبرائةِ ِممنِ اَسَّسَ ذلِکَ وَ بَنی عَلیهِ بُنیانَهُ وَ جَری فی ظُلمِه وَجَوْرِه عَلَیْکُمْ وَ عَلی اَشیاعِکُمَ بَرِئتُ اِلیَ اللهِ وَ اِلیکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَربُ اِلَی اللِه ثمَّ اِلَیکُمْ بِموالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیکُمْ وَ بِالبَرائةِ مِنْ اَعدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَبالبرآئةِ مِنْ اَشیاعِهمْ وَ اَتباعِهمْ اِنیّ سِلمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وولٌّی لِمَن والاکُمْ وَ عَدُ وٌّ لِمَنْ عاداکٌمْ فَاسُئلُ الله اَلذی اَکرَمَنی بِمَعرفَتِکُمْ وَ مَعرفَةِ اَولیائِکُمْ وَرَزَقنِی اَلبرائَةَ مِن اَعدائِکُمْ اَنْ یَجعَلنِی مَعَکُمْ فی الدُّنیا وَ الاخرةِ وَ اَن یُثَبِتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فی الدُّنیا وَالأخرةِ وَ اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدی ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْکُمْ وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِکُمْ وَ بِالشَانِ اَلذیِ لَکُمْ عِندهُ اَنْ یَعطنِی بِمصابی بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعطی مُصاباً بِمُصیبةً ما اَعْظَمَها وَ اَعظمَ رَزَیِتها ِفی اِلاسلامِ وَ فی جَمیعَ السَّمواتِ وَ الارضِ اَللهُمَّ اجْعَلنی فی مَقامی هذا ِممَنْ تَنالُهُ مِنکَ صلَواتٌ وَ رحمةٌ وَ مَغفِرةٌ اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحیایَ مَحیا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ اَللهمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبرکَتْ به بنوامَیَةَ وَ ابْنُ اکِلةَ الأَکبادِ الَّلعینُ ابنُ اللعینِ عَلی لِسانِک وَ لِسانِ نَبِیکَ صلیَّ الله علیهِ و اله فی کُلِ مَوْطِن وَ مَوقِفٍ وَقَفٍ فیهِ نَبیکَ صلی الله علیهِ و اللهمَّ الَعن اَبا سُفیانَ وَ معاویةَ وَ یزیدَ بْنَ مُعاویةَ عَلیهِمْ مِنکَ الَّلعنةُ اَبَدَ الابِدینَ وَ هَذا یَوْمٌ فَرِحَتْ به ال زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِکُمْ اَلحسُیَن صَلواتُ اللهِ عَلیهِ اَللهُمَّ فَضاعَفْ عَلیهمُ اللعنَ منکَ وَالعذابِ الأَلیمَ اللهمَّ انی اتقربُ الیکَ فی هذا الیومِ وَفی مَوقفی هذا وَ اَیام حَیوتی بِالبرآئةِ مِنهم وَاللعنةِ عَلیهَمّْ السلامُ پس می گویی صَد مرتبه اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً پس میگوئی صد مرتبه السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس می گوئی اللهمَ خُصَّ انتَ اَوّل ظالم باللعن منی وَابدَءُ به اولاًثمَّ الثانی وَالثالث َوَالرابعَ اللهمَّ العنِ یزید خامساً و العن عبیدَ اللهِ بن زیادٍ و ابن مرجانةَ و عمربن سعد وَ شمراً و ال ابی سفیانَ وَال زیاد و ال مروان و الی یوم القیامَة پس سجده می روی و میگوئی اللهمَّ لکَ الحَمد حمدَ الشاکرینَ لَکَ علی مصابهم الحمدُ للهِ علی عَظیمِ رَزیتی اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ وَثبِتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدِکَ مَعَ الحُسَینِ وَ اَصْحابِ الحُسَینِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهْجُهْم دُوْنَ الحُسَینِ عَلَیه السَّلام

حجم: 15.3 مگابایت                           دریافت
 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۲۳:۲۹
علیرضا یزدانی

نوحه منم باید برم

 

 

 

منو یکم ببین، سینه زنی مو هم ببین

ببین که خیس شدم ، عرق نوکریم این
دلم یه جوریه، ولی پر از صبوریه
چقدر شهید دارن، میارن از تو سوریه
منم باید برم ،آره برم سرم بره
نذارم هیچ حرومی طرف حرم بره
یه روزی هم بیاد نفس آخرم بره

حسین آقام آقام، حسین آقام آقام آقام

یه دسته گل دارم ، برایِ این حرم میدم
گلم که چیزی نیست، برا حرم سرم میدم
برایِ قربونی، اسماعیلو میدم با عشق
خودم با بچه هام ، فدایِ بانویِ دمشق
منم یه مادرم ،پسرمو دوسش دارم
ولی جوونمو به دست بی بی میسپارم
بی بی قبول کنه بشه مدافع حرم
منم یه مادرم پسرمو دوسش دارم
ولی جوونمو به دست بی بی میسپارم
بی بی قبول کنه بشه مدافع حرم

حسین آقام آقام، حسین آقام آقام آقام

اینا که از جنون ،یه کلمه نفهمیدن
شبیه شامیان به گریه هام می خندیدن
کنایه میزدن دلمو می سوزوننو
می خوان با حرفاشون خالی کنن دلِ منُ
می خوان با حرفاشون خالی کنن دلِ منُ
قسم به اون بدن ، که چیدنش رویِ حصیر
منم شبیهِ اون عقیله ای که شد اسیر
بغیرِ زیبایی، نمیبینم تو این مسیر

حسین آقام آقام، حسین آقام آقام آقام

ای سایه ی سرم ، تا که تو رفتی همسرم
همش بهونه ی تو رو میگیره دخترم
بجای لالایی روضه براش می خونمو
دمِ بابا باباش داره می گیره جونمو
گناهِ دخترم چی بوده که بابا ندید
گلم بابا میخواد، جوابِ نالشو بدید
فقط رقیه جون صدایِ بچمو شنید

حسین آقام آقام، حسین آقام آقام آقام

 

دریافت                                                                            حجم: 7.76 مگابایت
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۱۸:۱۱
علیرضا یزدانی

منبع : yon.ir/jxsYP

زندگینامه حجت‌الاسلام و المسلمین سیدابراهیم رئیسی

حجت‌ الاسلام‌ والمسلمین سید ابراهیم رئیسی؛ تولیت آستان قدس رضوی در سال 1339 در مشهد مقدس متولد شد.

 
 
وی طی سال‌ها فعالیت در عرصه‌های مختلف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، مسئولیت‌هایی همچون معاون اول قوه قضاییه، ریاست سازمان بازرسی کل کشور، دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر کشور، دادستان کل ویژه روحانیت با حکم مقام معظم رهبری،  دادستان کل کشور، عضویت در هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری، ریاست شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما و نمایندگی مردم شریف استان خراسان جنوبی در مجلس خبرگان رهبری را عهده‌دار بوده است.
پس از درگذشت 
آیت الله واعظ طبسی؛ تولیت فقید آستان قدس رضوی، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکمی حجت‌الاسلام سیّد ابراهیم رئیسی را به تولیت آستان قدس رضوی منصوب کردند.

زندگینامه تولیت آستان قدس رضوی

تولد و خانواده
سید ابراهیم رئیسی در سال 1339 هجری شمسی در خانواده‌ای روحانی در محله نوغان 
مشهد مقدس دیده به جهان گشود.  پدرش از روحانیون مشهد و جدّ مادری‌اش هم روحانی بود. ایشان از سادات حسینی(ع) است و نسب‌اش از هر دو سو به امام زین العابدین؛ علی ابن الحسین علیهم ‌السلام می‌رسد. ایشان پنج ساله بود که پدر بزرگوارش به رحمت ایزدی پیوست.

تحصیلات 
پس از پایان تحصیلات ابتدایی در مدرسه جوادیه، طریق پدر را در پیش گرفت و وارد عرصه طلبگی و دروس حوزوی شد. ابتدا وارد مدرسه نواب شد و مدت کوتاهی در آنجا به تحصیل پرداخت و سپس برای گذراندن مقدمات شامل ادبیات، منطق، معانی و بیان به مدرسه علمیه آیت‌الله موسوی‌نژاد رفت.
ایشان بنابر تأکید و سنت آیت‌الله موسوی‌نژاد، در همان اوان طلبگی و از سال سوم، تدریس به طلبه های تازه وارد را آغاز کرد. تحصیل ایشان در مدرسه آیت الله موسوی نژاد تا سال 1354 ادامه یافت تا آنکه در این سال، به توصیه برادر بزرگ خود، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیلات به شهر مقدس قم برود.
در زمان ورود وی به قم، مدارس فیضیه و دارالشفاء با اجبار طاغوت فعالیت نداشتند و از این‌رو وارد مدرسه آیت‌الله بروجردی شد. ایشان علاوه بر تحصیل در مدرسه آیت‌الله بروجردی، مدتی هم تحت مدیریت آیت‌الله پسندیده، در مدرسه ای که به‌طور رسمی زیر نظر دفتر امام(ره) ـ که آن زمان مسئولیتش با اخوی ایشان بود ـ اداره می‌شد، درس خواند.
ایشان در این مرحله کتاب اصول الفقه را نزد آیت الله مروی، لمعتین را محضر آیت‌الله فاضل هرندی، رسائل را نزد آیت‌الله موسوی تهرانی، مکاسب محرمه را خدمت آیت الله دوزدوزانی، مکاسب بیع را محضر آیت‌الله خزعلی، خیارات مکاسب را نزد آیت الله ستوده و آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی و کفایه را خدمت آیت‌الله سید علی محقق داماد فرا گرفت.
اما اغتنام او از فضای علمی قم، تنها به فراگیری فقه و اصول محدود نماند و او در کنار دروس فقهی، شرح منظومه و فلسفه را نزد آیت‌الله احمد بهشتی و دوره شناخت را محضر آیت‌الله شهید مرتضی مطهری تلمذ کرد و درس نهج البلاغه را نزد آیت الله نوری همدانی گذراند.
او بنابر علاقه خود، در دوره های تفسیر قرآن هم شرکت کرد و به این منظور در جلسات تدریس آیت‌الله مشکینی حاضر بود و از علم آیت‌الله خزعلی استفاده برد. 

حضور در محافل سیاسی و سوابق مبارزاتی 
زمان حضورشان در قم مصادف با سال‌های پایانی حاکمیت طاغوت بر کشور بود. در این دوره و خصوصاً از سال 56 که با هتاکی روزنامه اطلاعات وقت به حضرت امام خمینی(ره)، موج جدیدی از اعتراض‌ها از قم آغاز و در سراسر کشور منتشر شد، ایشان در اجتماعات اعتراضی که مبدأ بیشتر آن‌ها در قم، مدرسه آیت الله بروجردی (مدرسه خان) و مقصد آن‌ها بیوت علمای عظام بود، شرکت می‌کرد، که از جمله مشهورترین این تظاهرات، تجمع 19 دی ماه سال 1356 در برابر منزل آیت الله العظمی نوری همدانی بود که با تیراندازی عوامل رژیم، به خون کشیده شد.
علاوه بر این ایشان در مدرسه خان (که در دوره بسته شدن فیضیه و دارالشفاء برای طلاب انقلابی مرکزیت داشت) در قالب هسته‌ای از طلاب انقلابی فعالیت می نمود.
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی در این دوران فعالیت‌های مبارزاتی خود را در ارتباط با علمای انقلابی که در زندان طاغوت بودند، پی گرفت و در این راستا به واسطه رفت و آمد به منزل آیات سید ناصر حسینی و شیخ هادی مروی، به مرور با بزرگانی چون شهید مطهری، بهشتی و مفتح، حکیمی و سایر بزرگان آشنا شد. ایشان در این دوران حضور پراکنده خود در تهران را با فعالیت انقلابی همراه می کرد و در تجمع هایی چون تحصن علماء و روحانیون دانشگاه تهران، شرکت داشت.

پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم شهید بهشتی که از نگرش عمیق حکومتی و تشکیلاتی برخوردار بود، بر آن شد تا با هدف کادرسازی برای تأمین نیازهای مدیریتی نظام، یک دوره آموزشی برای حدود 70 نفر از طلاب قم که آن‌ها را برای به دوش کشیدن بار مسئولیت‌های مختلف در کشور مناسب تشخیص داده بود، برگزار و آن‌ها را برای پذیرش این مسئولیت‌ها آماده کند؛ حجت الاسلام و المسلمین رئیسی یکی از این طلاب برگزیده بود. 
در این دوره فشرده که عمدتاً در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار می شد، شهید آیت الله بهشتی، حضرت آیت الله خامنه‌ای و سایرین از جمله مرحوم شهید حسن آیت، آیت الله موسوی اردبیلی و... به صورت هفتگی به تدریس می پرداختند.
در روزهای اول استقرار نظام جمهوری اسلامی، همچون برخی مناطق مرزی در کشور، اخبار خوبی از شهر مسجد سلیمان که پایگاه گروه‌های چپ و مارکسیست بود به گوش نمی رسید. این‌گونه شد که حضرت امام(ره) برای ساماندهی اوضاع، آیت الله شیخ هادی مروی را به عنوان نماینده خود در این شهر منصوب فرمودند. به این ترتیب حجت الاسلام و المسلمین رئیسی به دعوت آن مرحوم، برای کمک در کارِ فرهنگی و اداره شهر همراه با گروهی از طلاب به مسجدسلیمان رفت و کلید ارتباط ایشان با مجموعه دادسرای انقلاب هم از همان‌جا زده شد. 
ایشان پس از بازگشت از مسجدسلیمان، مجموعه سیاسی ایدئولوژیک پادگان آموزشی صفر- دو در شاهرود را تأسیس و برای مدت کوتاهی آن را اداره کرد. 
ورود حجت الاسلام و المسلمین رئیسی به عرصه مدیریت قضایی از سال 1359 و با حضور در جایگاه دادیاری شهرستان کرج آغاز شد. اما هنوز چند ماهی از این دوره نگذشته بود، که با حکم دادستان کل انقلاب، شهید آیت‌الله قدوسی، دادستان کرج شد.
اوضاع قضایی شهر کرج به علت مهاجرت عمومی به این شهرستان نزدیک به پایتخت و مسائل برآمده از محیط امنیتی- سیاسی عمومی کشور در اوان شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی- از جمله آغاز جنگ تحمیلی در شهریور 1359 - پیچیده بود و اداره آن نیازمند جذب نیروهای فهیم انقلابی و هماهنگی با دیگر مسئولان بود که حجت الاسلام و المسلمین رئیسی در طول این دوره بیش از 2 سال (سال‌های 59 و 60) به آن اهتمام ورزید.
موفقیت ایشان در ساماندهی وضعیت پیچیده این شهر موجب شد تا در سال 1361 ، همزمان با دادستانی کرج، مسئولیت دادستانی شهر همدان نیز به ایشان محول شود. به این ترتیب ایشان ناگزیر بود تا برای رسیدگی به امور هر 2 حوزه، ایام هفته خود را به دو بخش تقسیم و پیوسته میان این دو شهر تردد کند.
حضور همزمان ایشان در این دو مسئولیت، سه تا چهار ماه ادامه داشت، تا آنکه به عنوان دادستان استان همدان معرفی شد و از 1361 تا 1363، به مدت 3 سال در این سمت خدمت نمود.
سال 1364 ، سال آغاز مدیریت قضایی ایشان در پایتخت بود و به این ترتیب عهده دار سمت جانشینی دادستان انقلاب تهران شد.
با گذشت 3 سال از این تاریخ و در سال 1367، مورد توجه ویژه حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت و احکام ویژه (1 و 2 و 3) و مستقیمی برای رسیدگی به مشکلات قضایی در برخی استان‌ها از جمله لرستان، کرمانشاه و سمنان را مستقل از ساختار قوه قضائیه، از بنیانگذار انقلاب اسلامی دریافت کرد. بعد از آن هم حضرت امام خمینی(ره) چندین پرونده مهم را برای تصمیم قضایی به ایشان و جناب آقای نیری محول فرمودند. 
بعد از رحلت حضرت امام(ره) و آغاز زعامت حضرت آیت الله خامنه ای، حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی با حکم آیت الله یزدی؛ رئیس وقت قوه قضائیه، به سمت دادستان تهران منصوب شد و از سال 1368 تا 1373 به مدت پنج سال این مسئولیت را برعهده داشت. پس از آن و از سال 1373 به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد و این سمت را تا سال 1383 عهده‌دار بود.
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی از سال 1383 تا سال 1393، به مدت 10 سال معاون اول قوه قضائیه و از سال 1393 تا سال 1395 نیز دادستان کل کشور بودند.
همچنین ایشان از سال 1391 تا کنون با حکم مقام معظم رهبری به عنوان دادستان کل ویژه روحانیت نیز منصوب شدند.

درس و بحث همگام با پذیرش مسئولیت‌های مختلف در نظام جمهوری اسلامی 
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی درباره انگیزه خود برای جدا نشدن از کانون درس و بحث حوزوی می گوید: "اگرچه اشتغال به فعالیت‌های انقلابی و مناصب قضایی و فرهنگی در طول دوره مبارزات انقلابی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، برای ما که تابع ولایت فقیه و مقلّد حضرت امام(ره) بودیم، یک واجب کفایی محسوب می شد و گریزی از تقیّد به آن نبود، اما واقعیت آن است که برای یک طلبه، حلاوت قرار گرفتن در بحبوحه درس و بحث حوزوی و فقهی، با هیچ اشتغالی قابل معاوضه نیست."
بر این اساس ایشان درسال اول پذیرش مسئولیت دادستان انقلاب اسلامی در کرج، با سه نفر از دوستان طلبه خود، حضور در یک دوره فقهی در محضر آیت‌الله مدرسی را آغاز کرد و برای آنکه به اشتغالات اداری او ضربه‌ای وارد نشود، زمان آن را در هماهنگی با استاد، اولین ساعات صبحگاهی تنظیم نمود.
این رویه را خصوصاً پس بازگشت از همدان به تهران ادامه داد و علاوه بر صبحگاهان، برخی روزهای تعطیل خود را هم به دنبال کردن دروس حوزوی اختصاص ‌داد. او در این دوره، خارج اصول را نزد مرحوم آیت‌الله سید محمدحسن مرعشی و آیت‌الله هاشمی شاهرودی و خارج فقه را محضر مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی تلمذ کرد. از سال 1370 هم که رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ حضرت آیت الله خامنه ای جلسات درس خارج فقه خود را دایر نمودند، به مدت چهارده سال در درس معظم له هم حضور یافت و دروس جهاد، قصاص و مکاسب محرمه را در محضر ایشان تلمذ نمود. 
حجت الاسلام و المسلمین رئیسی علاوه بر این، بنا به توصیه مکرر آیت الله مهدوی کنی و آیت الله آقا مجتبی تهرانی مبنی بر حفظ ارتباط درسی خود با طلاب، از سال‌ها پیش تا کنون به عنوان مدرس در مدرسه علمیه مروی به تدریس سطوح عالی و کفایتین مشغول بوده و اکنون نیز قواعد فقه تدریس می کند. 
ایشان در این مدت، تدریس تمام سطح از مقدمات تا رسائل و مکاسب و پایان کفایتین را در مدارس علمیه تهران از جمله مدارس مجد، امیرالمومنین(ع)، امام حسین(ع) و مروی تدریس کرده است.
حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی همچنین پس از اتمام تحصیلات در دوره کارشناسی ارشد با تشویق بعضی از اساتید خود، از جمله مرحوم آیت‌الله مرعشی در کنکور دکترای مدرسه عالی شهید مطهری شرکت کرد و پس از قبولی در آزمون کتبی و شفاهی، دوره دکترای فقه و اصول را در این مرکز علمی گذراند و با دفاع از پایان‌نامه خود با عنوان «تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق» موفق به کسب مدرک دکتری در رشته فقه و حقوق خصوصی شد. ایشان علاوه بر این رساله‌ای هم با عنوان ارث بلاوارث برای دریافت مدرک سطح 4 به عنوان بالاترین مدرک حوزه علمیه قم، ارائه کرد که موفقیت در ارائه آن منجر به اخذ بالاترین مدرک حوزوی شد. 
ایشان در حوزه دانشگاهی هم در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه شهید مطهری به تدریس دروس تخصصی فقه قضا و فقه اقتصاد پرداخته است.

عضویت در شورای مرکزی روحانیت مبارز
در نیمه دوم سال 1376 پیشنهاد اعضای مؤثر جامعه روحانیت مبارز از جمله آیت‌الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی برای حضور و عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز را پذیرفت و با رأی اعضا در یکی از جلسات جامعه، رسماً به عضویت شورای مرکزی جامعه روحانیت در آمد.

حضور و عملکرد در مجلس خبرگان
ایشان در سال 1385 ، از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و به توصیه نخبگان استان خراسان جنوبی برای عضویت در چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری، خود را در معرض انتخاب مردم شریف آن استان قرار داد و با نظر مثبت بیش از 80 درصد مردم این استان وارد مجلس خبرگان شد. 2 سال پس از حضور در این مجلس، با رأی خبرگان ملت به عنوان عضو هیئت رئیسه انتخاب و عضویت ایشان در این جایگاه تا اتمام دور چهارم، با رأی نمایندگان محترم مجلس خبرگان تمدید شد.
در هیئت رئیسه مجلس، مسئولیت بخش اجرایی دبیرخانه را بر عهده گرفت و علاوه بر آن مسئولیت دفتر تهران که مسئول ارتباط خبرگان با نهادها و سازمان‌های مختلف است به ایشان محول شد. عضویت در کمیسیون آیین‌نامه مجلس خبرگان و عضو منتخب کمیته تنظیم بیانیه پایانی تمامی اجلاسیه ها در دوره چهارم، از سایر مسئولیت‌های ایشان در این دوره بود. 
ایشان در طول دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری، عضو و دبیر کمیسیون تحقیق نیز بود. 

سوابق علمی
- سطح چهار فقه و اصول از حوزه علمیه قم
- فوق لیسانس حقوق بین الملل خصوصی
- دکترای فقه و مبانی حقوق با گرایش حقوق خصوصی از دانشگاه شهید مطهری
- تدریس متون فقهی سطح عالی و قواعد فقه قضاء و فقه اقتصاد در حوزه‌های علمیه تهران و دانشگاه‌ها

تالیفات و آثار
الف- کتب در دست انتشار
- تألیف کتاب در خصوص ارث بلاوارث در فقه و حقوق
- تألیف کتاب در خصوص تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق 
- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش قضایی)
- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش اقتصادی)
- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش عبادی)
- تألیف کتاب سیر تحول در نظارت و بازرسی
ب- مقالات و سخنرانی علمی ارائه شده
- تعدد اسباب مسئولیت
- بیع فاسد و اقسام آن
- مفهوم رهن
- مدیریت کارآمد
- نظارت اثر بخش
- تاثیر متقابل تصمیمات قضایی و اقتصادی
- جایگاه نظارت و یازرسی در اسلام
-عدالت و تاثیر آن بر سبک زندگی

سوابق مدیریتی و سیاسی
- انجام ماموریت‌های ویژه قضایی در مناطق مختلف کشور با حکم امام خمینی(ره)
- عضویت در هیئت امنای ستاد اجرایی فرمان امام(ره) - موضوع اموال در اختیار ولی فقیه - به مدت 10 سال از سوی مقام معظم رهبری
- معاون اول قوه قضاییه به مدت 10 سال
- ریاست سازمان بازرسی کل کشور به مدت 10 سال
- دادستان انقلاب اسلامی تهران
- اولین دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر کشور
- دادستان انقلاب اسلامی استان همدان
- عضو هیئت عالی گزینش کشور
- مشارکت در تاسیس دفاتر حزب جمهوری اسلامی در جنوب خراسان به دستور آیت الله دکتر شهید بهشتی
- موسس حوزه علمیه فاطمه الزهرا(س) خواهران در تهران (کوی نصر)

مسئولیت‌های کنونی
تولیت آستان قدس رضوی
-عضویت در شورای عالی حوزه علمیه خراسان با حکم مقام معظم رهبری
ـ دادستان کل ویژه روحانیت با حکم مقام معظم رهبری 
- عضویت در هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری 
- عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران
- نماینده مردم شریف استان خراسان جنوبی در مجلس خبرگان رهبری
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۵
علیرضا یزدانی

 

                                                      

 

 

کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم
ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم
شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم
ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم
فدایی زینب، پر از شور و عشقیم
اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم

لبیک یابن الزهرا

قَطَعنا الیک الصَّحاری، الا یا امیر الفرات
أضِفنا فانّا ضیوفک، اضِف هؤلاء المُشاة
نَسیرُ الیک نهاراً، و نَحلُمْ بک فی اللیالی
نَعُدُّ الخُطىٰ و العلامات، و نبکیک حتى الوصال
نسیل کَنهرٍ، یا بحر المَعالی
بصَخرٍ و سدٍّ، اَبد لانُبالی

لبیک یابن الحیدر


وُلِدنا على حبّ حیدر، إذن لانخاف المَخاطِر
و نَفدیک بالقلب و الروح، و لیس فقط بالحناجر
و الحمدلله صِرنا، بلطفک شعباً أبیّا
سنمشی الى القدسِ یوماً، مع المسلمین سَویّا
سلامٌ على الشام، کَرَمزِ الصُّمود
و بحرین و القدس، اسیرِ القیود

لبیک یابن الزهرا

 

دریافت                                  حجم: 20.2 مگابایت
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۲۳:۰۸
علیرضا یزدانی

حاج میثم مطیعیامیر عباسی

 

سلام علی ساکن کربلا

بود اربعین روز اشک عزا

به یاد اسیران کرب و بلاء

به سر زینب دل شکسته ز شام

کنار مزار شه سر جدا

سلام علی ساکن کربلا

دلم غرق ماتم شده یا حسین

به ما ظلم اعظم شده یا حسین

اگرچه شده سرنگون کاخ ظلم

ولی قامتم خم شده یا حسین

سلام علی ساکن کربلا

تو گفتی که خوبان امیری کنند

دلاور شوند و دلیری کنند

مبادا جوانان به میدان رزم

ذلیلانه اظهار پیری کنند

امیری حسین و نعم الامیر

تو گفتی خدا پا در آن می­نهد

اگر خانه را گرد گیری کند

تو گفتی صبوری کند خواهرت

چو مجبورشان بر اسیری کنند

تو گفتی که هیهات و مردان ما

بمانند و ذلت پذیری کنند

امیری حسین و نعم الامیر

به هر کوی و بزم و هر انجمن

سرم خاک پای حسین و حسن

پدر در دو گوشم سرود این سخن

که ای نازنین طفل دلبند من

حسینی بمان و حسینی بمیر

امیری حسین و نعم الامیر

ز خون جگر پاک پاکم کنی

سپس عاشق سینه چاکم کنی

به تیغ محبت هلاکم کنی

به صحن ابوالفضل خاکم کنی

که خاکم دهد بوی مشک و عبیر

امیری حسین و نعم الامیر

حجم: 2.61 مگابایت                                   دریافت

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۷:۱۰
علیرضا یزدانی

Image result for ‫میثم مطیعی‬‎

 

دلم از خرابه دیگه خونه امشب

مزاحم شدم من برا عمه زینب

می سوزم تو این تب

صورت من کبوده و زرده

حرف دلم گلایه و درده

یه دختره شامی رو دیدم که

روسری منو سرش کرده

یه دنیا درد دل دارم بابا

از اون شب سر توی صحرا

موی سرم سپیده و قدم

شده شبیه مادرت زهرا

آه بابا، بابا، بابا

وای، بابا، بابا، بابا

دعا کن بمیرم، برم از خرابه

برای همیشه سه ساله ات بخوابه

که موندن عذابه

دوری تو طاقتم و برده

دیر برسی دختر تو مرده

تموم راه شام و بازار و

عمه به جای من زمین خورده

تو این خرابه نفسم تنگه

چرا رو لبهات اثر سنگه

راستی تو بازار حراجی ها

دیدم سر خاتم تو جنگه

آه بابا، بابا، بابا

وای، بابا، بابا، بابا

یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده

چی بوده که رنگم پریده کبوده

تواتیش و دوده

نگفتی که سه ساله جون میده

واسه تصدق یکی نون میده

خسته شدم بسکه تو این بازار

یکی همش ما رو نشو میده

جای طناب مونده رو گردن ها

حتی حیا نکردن از زن ها

از روی ناقه افتادم گفتم

الهی هیچ زنی نشه تنها

حجم: 4.3 مگابایت                                     دریافت
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۶:۵۹
علیرضا یزدانی

چه آروم اون گوشه خوابیده

چه خنده ای کنج لبهاشه

تو خواب ناز داره میبینه

که توی آغوشه باباشه

داره خواب میبینه که بابا دوباره

گل بوسه تو باغ چهرش می کاره

نه لبهاش کبوده نه موهاش پریشون

نه اون روی ماه زیر گرد و غباره

بابا، بابای مهربون من

نپرس از حال پریشون من

روی زرد و قد کمون من

بابا من الذی ایتمینی

یه مرتبه می پره از خواب

ولی نمیبینه باباش و

نمی بینه خوابش و حتی

هر چی که می بنده چشماش و

نمیبینه چیزی به جز یه خرابه

که تاریک و سرده غمش بی حسابه

می پرسه با گریه که بابای من کو

ولی این سوالش بازم بی جوابه

تا کی قسمت من تنهاییه

بابا نگو وقت جداییه

آخه دختر بچه باباییه

چه آروم اون گوشه خوابیده

 بدون این غصه ها، غم ها

ولی دیگه خواب نمیبینه

روی زانوشه سر بابا

می دونستم این غصه امشب تمومه

می دونسته که دیدنش آرزومه

حالا اومده تا که تنها نمونم

نخواب، نه رویا، خودش روبرومه

بابا، دیگه منو تنها نگذار

تو این ویرونه ی سرد و غم بار

از تو جدا نمیشم من این بار

چه آروم اون گوشه خوابیده

چه خنده ای کنج لبهاشه

تو خواب ناز داره میبینه

که توی آغوشه باباشه

داره خواب میبینه که بابا دوباره

گل بوسه تو باغ چهرش می کاره

نه لبهاش کبوده نه موهاش پریشون

نه اون روی ماه زیر گرد و غباره

بابا، بابای مهربون من

نپرس از حال پریشون من

روی زرد و قد کمون من

بابا من الذی ایتمینی

یه مرتبه می پره از خواب

ولی نمیبینه باباش و

نمی بینه خوابش و حتی

هر چی که می بنده چشماش و

نمیبینه چیزی به جز یه خرابه

که تاریک و سرده غمش بی حسابه

می پرسه با گریه که بابای من کو

ولی این سوالش بازم بی جوابه

تا کی قسمت من تنهاییه

بابا نگو وقت جداییه

آخه دختر بچه باباییه

چه آروم اون گوشه خوابیده

 بدون این غصه ها، غم ها

ولی دیگه خواب نمیبینه

روی زانوشه سر بابا

می دونستم این غصه امشب تمومه

می دونسته که دیدنش آرزومه

حالا اومده تا که تنها نمونم

نخواب، نه رویا، خودش روبرومه

بابا، دیگه منو تنها نگذار

تو این ویرونه ی سرد و غم بار

از تو جدا نمیشم من این بار

چه آروم اون گوشه خوابیده

چه خنده ای کنج لبهاشه

تو خواب ناز داره میبینه

که توی آغوشه باباشه

داره خواب میبینه که بابا دوباره

گل بوسه تو باغ چهرش می کاره

نه لبهاش کبوده نه موهاش پریشون

نه اون روی ماه زیر گرد و غباره

بابا، بابای مهربون من

نپرس از حال پریشون من

روی زرد و قد کمون من

بابا من الذی ایتمینی

یه مرتبه می پره از خواب

ولی نمیبینه باباش و

نمی بینه خوابش و حتی

هر چی که می بنده چشماش و

نمیبینه چیزی به جز یه خرابه

که تاریک و سرده غمش بی حسابه

می پرسه با گریه که بابای من کو

ولی این سوالش بازم بی جوابه

تا کی قسمت من تنهاییه

بابا نگو وقت جداییه

آخه دختر بچه باباییه

چه آروم اون گوشه خوابیده

 بدون این غصه ها، غم ها

ولی دیگه خواب نمیبینه

روی زانوشه سر بابا

می دونستم این غصه امشب تمومه

می دونسته که دیدنش آرزومه

حالا اومده تا که تنها نمونم

نخواب، نه رویا، خودش روبرومه

بابا، دیگه منو تنها نگذار

تو این ویرونه ی سرد و غم بار

از تو جدا نمیشم من این بار

حجم: 2.92 مگابایت                              دریافت
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۶:۵۱
علیرضا یزدانی

میدونی چرا صورت من شده کبود ، عمو نبود

میدونی چرا موهام گرفته بوی دود ، عمو نبود

میدونی چرا رمق تو زانو هام نبود ، عمو نبود

میدونی چرا رفتم محله یهود ، عمو نبود

عمو نبود، عمو نبود

به خدا که آتیش روی چادرم نبود ، عمو که بود

یه دونه موی سفید روی سرم نبود ، عمو که بود

به خدا که دستی پی معجرم نبود ، عمو که بود

کسی توی صحرا پی گوشوارم نبود ، عمو که بود

عمو نبود، عمو نبود

حالا که سرم روی خاک این خرابه هاست ، عمو کجاست

حالا که روی لبام همش خدا خداست ، عمو کجاست

حالا که حرم تو ازدحام دشمناست ، عمو کجاست

حالا که همش رقیه زیر دست و پاست ، عمو کجاست

عمو کجاست، عمو کجاست

بی تو همه افتادن به این روز سیاه ، عمو بیا

بی تو منم و محله ی نامحرما ، عمو بیا

داره میکشه من و نگاه شامیا ، عمو بیا

غرور من و شکسته دست بی حیا ، عمو بیا

عمو بیا، عمو بیا

حجم: 1.33 مگابایت                            دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۶:۱۵
علیرضا یزدانی

 

الهی نباشه دختری که بابا نداره

عمه جان بابای من که این جوری نبوده، دخترم منم تو گودال می گفتم:أأنت اَخی؟ گوینده باید توکلش به خدا، توسلش به معصومین، تمسکش به قرآن باشه. یقین داشته باشه اگه روزی براش نوشتند، حضرت زهرا سلام الله علیها سهمش رو نگه داشته.صد نفر می خونند،  یه دفعه می بینی تو اگه حواست جمع باشه، به تو که میرسه، یه خط، یه نیم بیت،  یه مصرع میگی،  چراغ دل ها روشنتر میشه، شعله ور میشه

زخانه ها همه بوی طعام می آمد

ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

دخترم بریم بابا، مادرم برات سفره انداخته، مادرم فاطمه چشم براه توست. این زبانحال گفتن منه:تو که سیلی می خوردی مادرم آه میکشید. مادرم سیلی خورد جدم آه کشید. یا اباعبدالله جون بچه ات مارو رها نکن.آقا جان ببخش مارو دل عشقات رو خون کردیم امروز، آخه اینها دیونه ی شما هستند، نمیشه کم براشون بذاریم.قربونت برم آقاجان.

به قصد شستن خون از رخ تو میگریم

ولی چه سود مرا هر دو دیده خونبار است

بابا همیشه برا راهب دعا میکنم، بالاخره تو این سفر یه نفر پیدا شد. گرد و خاکی از صورتت پاک کرد.بعضی شهرها، بعضی جاها از روی نیزه سرت رو نشونه میگرفتند.

یا عقب رو سنگ باران سرت طفلان نبینند

یا جلو رو تا که سیلی خوردن طفلان نبینی

الهی اگه بابات زنده است، خدا سایه اش رو از رو سرت کم نکنه، دعای بابا یه چیز دیگه است. بابا دعا کن من هم زودتر به علی اصغر برسم.بابا به من نگو بر زن جهاد نیست.اگه قرار نیست زن ها شهید بشن، چرا مادرت هیجده سالگی شهید شد.

وای مادرم، مادرم، مادرم

یه وقت آدم تو یه حال معمولی سیلی میزنه، یه وقت یه راهی رفته،  میگه اگه من بهش برسم من میدونم و این.اومد تو مسجد گفتند:نبودی قباله رو گرفت. رفت. گفت:این چه کاری بود کردی؟ علی پول تو دستش باشه ما شکست میخوریم. سریع اومد راه زهرا رو بست. حالا کینه داره:اَحْقادًا بَدْرِیَّةً وَ خَیْبَرِیَّةً وَ حُنَیْنِیَّةً. فاطمه کجا بودی؟ حقم رو گرفتم.قباله رو بده.نمی دم. قاپ زد. آب دهان ریخت رو قباله. پاره پاره کرد. بی بی فرمود:خدا شکمت رو پاره کنه. بعضی خیال میکنند ما میگیم سیلی. یه دونه زد. با دو دست از دو طرف.... علامه ی امینی رحمة الله علیه میگه: حورای انسیه.یعنی  اینقدر خداوند به این حورای  انسیه لطافت داده،  برگ گل به صورتش میخورد جا می نداخت.

گوشه ی چشم تو چرا شد کبود؟

فاطمه جان مگر علی مرده بود؟

این مال مادر. اما دختر چی؟

زخانه ها همه بوی طعام می آمد

ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم

سوء تغذیه یکی از بلاهایی که به سر بچه میاره اینه،  میبینی گریه اش که میگیره،  یه دفعه نفس بند میآد. میگن ریسه میره. دکتر می بری میگه این کلسیم بدنش کم شده، خوب بهش غذا ندادید. باید بهش برسید.بچه سر رو دید ریسه رفت. دیدید بچه وقتی ریسه میره،  هی تکونش میدن، هی فوت میکنند تو صورتش اکسیژن برسه،  اول گفتند : ان شاء الله مثل همیشه دوباره نفس میکشه،  دیدند نه ،  نفس بر نگشت. ناخن ها سیاه شد. چشم ها رفت.

چنان ضرب دست عدو سخت بود

که دندان شیری دختر شکست

حجم: 2.78 مگابایت                                       دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۲۲:۳۷
علیرضا یزدانی

 

بی تو شده یه عالمه

زخم هایی که رو بالمه

بابا میدونی من همش سه سالمه

گریه کردم و منو با خنده آزردند

گریه کردم و برام سرت رو آوردند

روی نیزه ها سرت رو آسمون بوسید

بوسه میزنم جایی که خیزرون بوسید

غرق نور اومدی

فدات بشم که از راه دور اومدی

به خاطر من از تو تنور اومدی

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

ای عشقم تا ابد

بذار به دختری که بهم طعنه زد

برم بگم بیا که باباییم اومد

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

آه و وا ویلتا، واویلتا، واویلتا

بی تو بریده ام عمو

حالا که اومدی بمون

با تو شده مثل بهشت خرابمون

جای کبنی زیاده رو تنم بابا

بعد تو کشون کشون میبردنم بابا

خوابم برده بود شکسته شد گل از ساقه

افتادم زمین با صورت از روی ناقه

آتیش زد غما

به ما خارجی گفتن این ادما

چیزی نگم من از چشم نامحرما

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

عشق خونین بدن

دیدم که پیشونیت رو با سنگ میزدن

دیدی که دارن به ما نون و خرما میدن

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

آه و وا ویلتا، واویلتا، واویلتا

زیر چشام شده سیاه

درد داره این کبودیا

واویلا از محله ی یهودیا

حق داری که اشک برای دخترت بریزی

میخواستن منو حرومیا برا کنیزی

میدونی خودت دلیل اشک چشمامو

هیچ جایی نداشت عذاب مجلس شامو

قربون حنجرت

رسیده لحظه اخر دخترت

حلالیت میگیرم من از خواهرت

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

جون من بر لبه

شب رهایی دخترت امشبه

شهادتین من عمتی زینبه

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

غرق نور اومدی

فدات بشم که از راه دور اومدی

به خاطر من از تو تنور اومدی

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

ای عشقم تا ابد

بذار به دختری که بهم طعنه زد

برم بگم بیا که باباییم اومد

ابا الغریب، ابالغریب، ابالغریب

آه و وا ویلتا، واویلتا، واویلتا

حجم: 2.09 مگابایت                                           دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۳
علیرضا یزدانی

 

نگفتی من دل دارم رفتی

نگفتی دختر داری رفتی

بدون اینکه بار غم رو

از رو دلم برداری رفتی

حالا من بدون تو کجا برم

حالا من بدون تو چیکار کنم

اونقدر گریه میکنم که نیمه شب

از خواب ناز سرت و بیدار کنم

وای، وای، وای دلم بابا

وای، وای، وای سرم بابا

از بس زدنم کمرم بابا

ندیدی ما رو روی ناقه

دیدم رها شد موهات در باد

سرم رو پای عمه بود که

از روی نیزه سر تو افتاد

کاش میشد سر تو رو بغل کنم

کاش میشد سر تو رو رها کنه

بابا کی دلش اومد که اینجوی

رگ های گردنت رو جدا کنه

وای، وای، وای سرت خونی

وای، وای، وای سرم خونی

گفتی کی میریم به یه مهمونی

یادم نمیره دشمن میگفت

بالای نی دیدی بابات و

رو نیزه دیدم چشمات وا بود

هیچکی نبود ببنده چشمات و

میدیدی که بچه هات تو دست و پان

میدید که بچه هات تو آتیشن

میدیدی رو خارای بیابونا

دارن دخترات و بابا میکشن

وای، وای، وای کجا رفتی

 وای، وای، وای چرا رفتی

دیدم که تو تشت طلا رفتی

حجم: 1.63 مگابایت                                       دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۹:۵۱
علیرضا یزدانی

 

 

وقتی میگن تا نیمه شب از قافله جا موندی

وقتی میگن از خار راه با گریه از پا موندی

وقتی میگن با چه حالی اومدی میمیرم

وقتی میگن روضتو زبون میگیرم

 از اینکه موندی تو راه بهم برخورد

پیاده اومدی آه بهم برخورد

سیلی ناخوداگاه بهم برخورد

وقتی میگن از درد اون زنجیر رو دوش تو

وقتی میگن گوشواره ها کنده شد از گوش تو

با روضه ی معجر تو گریه هام خون میشه

وقتی میگن از موهای تو چشام خون میشه

از اینکه معجرت سوخت بهم بر خورد

چادر روی سرت سوخت بهم برخورد

تو آتیشا پرت سوخت بهم برخورد

از اینکه موندی تو راه بهم بر خورد

پیاده اومدی آه بهم بر خورد

سیلی ناخوداگاه بهم بر خورد

وقتی میگن اون منزل آخر چقدر پیرت کرد

وقتی میگن شام بلا از زندگی سیرت کرد

وقتی میگن از اسارتت مدام می سوزم

وقتی میگن با چه حالی رفتی شام می سوزم

از این مسیر دشوار بهم برخورد

کشوندنت تو بازار بهم برخورد

ناموس حق تو انظار بهم برخورد

حجم: 1003 کیلوبایت                               دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۹:۳۸
علیرضا یزدانی

 

خشکی چشم پشیمان مرا دریابید

به غباری سر مژگان مرا دریابید

من اویسم ز قرنْ آمدم آقایم نیست

چشمهای تر حیران مرا دریابید

کاش می دیدم و با گریه کنان می گفتم

حال آقای پریشان مرا دریابید

می زنم سینه به پای غمتان تا یک روز

سینه­ی خسته­ی سوزان مرا دریابید

مُنتهای آرزوی ماست

کاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت

کاش در کرب و بلا جان مرا دریابید

قاطی ناله ها،  خوشبحال اون کسی که گوشش محرم صدای حضرات میشه، چشمش محرم میشه

گریه­ی مادر تو می رسد از روضه ­ی ما

دست ها،  چاک گریبان مرا دریابید

صدای گریه مادر میاد چی میگه؟

مادرت باز به سر می زند و می گوید

پسر تشنه و عریان مرا دریابید

آقا...کجا می خوام ببرمت؟

عمه ­ی کوچک تو داشت به زینب می گفت

زخم های لب مهمان مرا دریابید…….

دلخورم از شام آهم را تماشا کرده اند

چشمه­ی چشم مرا از گریه دریا کرده اند

امشب دختردارها حرف منو بهتر میفهمند

سخت بابا به غرور دخترت بر خورده است

با من از بس مردم بی خیر بد تا کرده اند

کوچه گردی،  ریسمان،  نان تصدق،  کعب نی

 خیلی از این بدترش را بد دهان ها کرده اند

هر کجا در راه افتادم سرم آورده اند

با لگد،  کاری که با پهلوی زهراکرده اند

ای بابا، ای بابا، معذرت می خوام از بی بی حضرت سکینه سلام الله علیها، از امام زمان(عج)،  این روضه ها رو اگه کم بذاریم،  کم کم میآن حقانیت روضه رو زیر سئوال میبرند. گفت:بابا

صورتی از من نمانده بسکه خوردم پشت دست

کاشکی حداقل یکی با من هم دلی میکرد،  وقتی گریه میکردم

هق هقم را از سر لج سخت دعوا کرده اند

آه،  دندان های من یک در میان افتاده اند

یه پشت دست ان شاءالله از کسی نخوری، اگه محکم بخوری، دندانهای آدم بزرگم میریزه ، این بچه دندوناش شیریه، نه یه بار، نه دو بار، هر موقع گفتم بابا، هی زدند، هی زدند

آه،  دندان های من یک در میان افتاده اند

بی هوا تا آستین غیظ بالا کرده اند

تا به حد مرگ بعد از آنکه هر بارم زدند

از سر نو از خدا مرگم تمنا کرده اند

فهمیدی یانه؟ یعنی هی میزدند، میگفتند خدا مرگت بده، چقدر مارو به زحمت میندازی، هی از رو ناقه می اُفتی......دختردارها از اینجا رفتی هر وقت خواستی موهای دخترت رو شونه کنی یادت باشه، دختر وقتی باباش داره میآد،  هی میره زود التماس مادر میکنه ،  مادر بیا موهام رو مرتب کن، بابا داره میآد، میخوام منو قشنگ ببینه. بابا بابا

ریشه ریشه فرش سرخ گیسوانم ریخته

می دونی چرا؟

بر سرم با پا یهودی ها تقلا کرده اند

شامیان ناز یتیمانه نمی دانند چیست!

غیر اخم و قهر و تندی کاری آیا کرده اند؟

دخترت را زجر کش کردند هرزه چشم ها

غربتم را سنگ و خاکستر تسلی­ا کرده اند

خوب شد بابا عمو با ما نیامد توی کاخ

تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند


بابا خیلی بهم بر خورده، بابا غرورم رو له کردند، تو مجلس یزید زن یزید سر برهنه اومد،  دیدم یزید عبا شو در آورد رو سرت انداخت، بابا ما با آستین رو صورتمون رو پوشوندیم

خوب شد بابا عمو با ما نیامد توی کاخ

تا نبیند پای ماها را کجا وا کرده اند

مهربان من رفیق تازه پیدا کرده ای

خیزرانها بر لب تو جشن بر پا کرده اند

این همه روضه شنیدیم و خوندیم، اگه از این گروه داعش ملعون این مسائل رو ندیده بودیم، باورش سخت بود
زیور آلات حرم بازیچه های دختران

چند سر اسباب بازی پسرها کرده اند
سرت روی نیزه انگار تکون خورده

رو لب و دندون تو خیزران خورده

زخم پیشونیت رو سنگ ها وا می کردند

روی نی سرت رو جا به جا می کردند

بابایی حسینم، بابایی حسینم

بعد تو ماها رو به اسیری بردند

بابا گوش تو بگیر

دست شمر و زجر و حرمله سپردند

نمیدونی درد این کبودی ها رو

طعم رد شدن از تو یهودی ها رو

بابایی حسینم، بابایی حسینم

حالا که بابا جون مرهمی ندارم

زخمات و میبندم با لباس پاره ام

دیگه قصه ی زخم سرم بمونه

سوختن لباس و معجرم بمونه

بابایی حسینم، بابایی حسینم

خیلی حرف ها داشت میخواست به بابا بزنه، تا میومد راه بره، تاول های پاش مزاحم بود، هر کی میومد بغلش میکرد، میگفت: برید اگه بابام بیاد به بابام میگم، همه حرف ها، درد و دل ها، کبودی ها، زخم هایی که داشت، اما تا روپوش رو از رو طبق کنار زد، نگاش افتاد به سر بابا، ای کاش فقط سر بریده بود، لب ها پاره،  صورت زخمی، محاسن سوخته،  همه حرف های خودش یادش رفت،  صدا زد منْ ذا الذی قطع و ریدیْک،  من ذا الذی خضبک بدمائک؟ منْ ذا الذی أیتمنی علی صغر سنی؟ می خوای با رقیه هم ناله بشی بسم الله، هر کجا هستی بگو:حسین....گره تو کارته، شب باب الحاجات، می خوای حرم رقیه بری؟کربلا می خوای؟حسین

حجم: 6.04 مگابایت                           دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۹:۳۱
علیرضا یزدانی

 

 

عمه شب محبوب امشب

معلوم حالم خوب امشب

می کوبه قلبم مثل گنجیشک

عمه دلم آشوب امشب

بابام می خواد بیاد...

عمه ببین که جای اون دست

سرخی هنوز رو گونه داره

اگه داشته باشه هنوز خوب،  بابام می خواد بیاد، با سیلی صورتم سرخ مونده باشه

عمه ببین که جای اون دست

سرخی هنوز رو گونه داره

بابام داره امشب میادش

آی بچه ها کی شونه داره؟

تاریک اما خیلی خوبه

چرا خوبه تاریکه....

مهتاب امشب نیست عمه

چرا عزیزم؟

بابام من و اینجور ندیده

موهام مرتب نیست عمه

رخت هام مرتب نیست عمه

از درد لب هام زیر دندون

زخم توی لب هام میسوزه

شب ها چقدر سرده خرابه

عمه کف پاهام میسوزه

کاشکی مدینه بودیم عمه

ای کاش نامحرم نداشتیم

مرهم نداریم کاش می شد

معجر رو زخمامون میذاشتیم

عمه بابا بیاد خرابه

 منم باهاش میرم ایشاالله

بابام بیاد میگم بهش که

عمه یه پا مرد ماشاءالله

میگم بهش وقتی که رفتی

عمه به جای ما کتک خورد

افتادم از رو ناقه اون شب

با مشت دندونام ترک خورد

افتادم و از حال رفتم

من خواب بودم با لگد زد

اصلاً نفهمیدم چی شد

بابا خلاصه خیلی بد زد

یه جوری زد، بابا توی تاریکی نمی دیدم دست از کجا میاد

خیلی دیگه بی حوصله ام من

بابام خیلی دیر کرده

کاری براش پیش اومده

یا موهاش به نیزه گیر کرده

یه جوری گریه کرد،  یزید ملعون از خواب بیدار شد، تا اون لحظه گریه ی بلند قَدِقَن بود، دیگه همه دل و زدن به دریا های های گریه کردن، اون نانجیب از خواب بیدار شد، چه خبره؟ بچه ی حسین بیدار شده، بهونه ی باباش رو گرفته. گفت: خوب سر باباش رو براش ببرید ما بتونیم بخوابیم..... حالا توی خرابه چه خبره؟

یه حسی داره میگه الان

جونم به روی لبهام اومد

عطر بابام بوی سیب

عمه کمک کن بابام اومد

حجم: 5.8 مگابایت                                     دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۸
علیرضا یزدانی

 

ای به خون خفته سالار زینب
گریه کردم غمت را چهل شب
داغ تو همچنان مانده بر دل
نام تو همچنان مانده بر لب
ای سید و سالارم
من تا به تن جان دارم
در سوگ تو میبارم
یا سیدی یا مظلوم
ای حماسی ترین عشق عالم
میبری جان من را دمادم
زائرت میشوم اربعین ها
در سپاه توام هر محرم
ای ذبح اعظم مولا
ای نور چشم زهرا
ای قبله گاه دل ها
یا سیدی یا مظلوم
یا اخا بی تو در کاروان ها
شور تو شعله ها زد به جان ها
کربلای چهل روزه‌ی من
خطبه‌ها بود و زخم زبان ها
من پیک عاشورایم
من زاده‌ی زهرایم
من زینب کبری‌یم
یا سیدی یا مظلوم

حجم: 1.21 مگابایت                               دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۸:۵۶
علیرضا یزدانی

 

 

داره میرسه یه قافله از تو بیابون

داره میرسه یه قافله با دل پر خون

کربلا کربلا،رسیده زینب روضه بخون

قافله سالار کجاست

عباس علمدار کجاست

زینب قد خمیده

به کربلا رسیده

چهل شب می بینه

خواب سر بریده

مؤذن کربلا،اذان بگو با ناله

همه هستند به غیر از،رقیه ی سه ساله

غریب مادر من،حسین بی سر من

حجم: 1003 کیلوبایت                               دریافت

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۴
علیرضا یزدانی

 

لبَّیک یا حسین، یعنی در معرکه، تا پای جان بمان، بگذر از سر

لبَّیک یا حسین، یعنی نعش پسر، یعنی در این وداع، صبر مادر

یعنی باور کنی کربلا را

یعنی تاب آوری طعنه ها را


یعنی بیعت کنی با شهادت

یعنی صبر جمیل بر مصیبت

بشنو ای دل، هل من معین، می آید از، کرب و بلا

(لک لبَّیک یابن الزهرا، عاشورایی ست لبَّیک ما)

(لبَّیک یا حسین یا ثارالله)

هم‌عهدی با شهید، عهد ما با خداست، «مِنْهُمْ مَنْ‏ یَنْتَظِر [۱]»، تقدیر ماست

می‌خوانیم: «ربَّنا ثَبِّتْ‏ أَقْدامَنا [۲]»، تقدیر دشمنان، شمشیر ماست

لبَّیک یا حسین حسرت ما

لبَّیک یا حسین حجت ماست

از پیکار مدام، ترس مان نیست

تا « إِحْدَى‏ الْحُسْنَیَیْن [۳]»، قسمت ماست

با نغمه ی «وَ الْعادِیات [۴]» جان می‌گیریم در میدان ها

(لک لبَّیک یابن الزهرا، عاشورایی ست لبَّیک ما)

(لبَّیک یا حسین یا ثارالله)

 

دلتنگم یا حسین، دلتنگ کربلا، می گردم در پی ات، در هر رؤیا

محتاجم چون زهیر، محتاج یک نگاه، کی پاکم می کنی؟ یا ثارالله

می بوسم عاقبت دستانت را

می‌گیری عاقبت دستانم را

تا کی بی تو چنین زنده ماندن

کشته ما را غم روضه خواندن

قرار ما هیئتی‌ها این اربعین کرب و بلا

 

با اذن رهبرم، از جانم بگذرم، در راه این حرم، در راه یار

یا حیدر گویم و شمشیری جویم و اندازم لرزه بر جان کفار

هم پیمان گشته‌اند کفر و تکفیر

شیطان است و زر و زور و تزویر

اما از وعد حق دل آگاه است

پیروز این نبرد حزب الله است

نماز صبح در کربلا، نماز ظهر در سامرا

نماز عصر إن‌شاء‌الله، بقیع و مسجد الاقصی

(لبَّیک یا علی یا مرتضی)


حجم: 8.08 مگابایت                       دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۲:۵۳
علیرضا یزدانی
 

 

کربلا یعنی تولی داشتن،
 مهر حیدر عشق زهرا داشتن،

کربلا یعنی تبرای شدید 
از پلیدی های دوران و یزید

کربلا یعنی اطاعت از امام
گه به حکم او نشستن گه قیام

کربلا یعنی که یار رهبری
از حسین عصر خود فرمانبری

کربلا یعنی تحول در وجود 
جامعه ی زهد و حیا را تار و پود

کربلا یعنی به حق واصل شدن
یار حق دشمن باطل شدن

کربلا یعنی بیا جانانه شو
گرد شمع عشق حق پروانه شو

کربلا یعنی کتاب عشق حق
از الف تا یای او سرمشق حق

کربلا یعنی که انسی با نماز
روی بر درگاه رب بی نیاز

کربلا یعنی که خون آب وضو
با خدا بی واسطه در گفتگو

کربلا یعنی همیشه مکتبی 
تو حسینی خواهر تو زینبی

حجم: 5.27 مگابایت                               دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۱:۵۴
علیرضا یزدانی

 

                                                   

 

دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد

چشم حرامی با حرم روبرو شد

بیا برگرد خیمه ای کس و کارم

منو تنها نگذار ای علمدارم

آب به خیمه نرسید فدای سرت

حسین قامتش خمید فدای سرت

از تو خبر دارم با دستای خونی

زهرا وساطت کرد تو میدون بمونی

تو که پیرم کردی ای پناه من

زمین گیرم کردی ای سپاه من

پیر شده برادرت فدای سرت

خونه چشم خواهرت فدای سرت

علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا

منم روشنگر بزم عالمین. منم فرمانده عشاق الحسین. علمدار نشأتین

حسین امیر کربلای تویی میر خیمه ها منم

ببین که مانده رشته عشق تو به گردنم

علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا

منم که شیر سرخ این مکتبم. ببین در خیمه آمد جان بر لبم. عزادار زینبم

حسین بیا و رخصتم بده تا روم به علقمه

به خاطر رقیه ات به عشق وصل فاطمه

علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا

دریافت                                                                  حجم: 3.89 مگابایت
 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۵ ، ۱۱:۱۴
علیرضا یزدانی

 

 

در بین آغوشم سر ذوالجناحت

با اشک من غوغا شده خیمه گاهت

دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد

چشم حرامی با حرم روبرو شد

به دنبالت تا میدان دویدم من

کمی آهسته تر که بریدم من

رحم کن به خواهرت مرا هم ببر

حسین جان مادرت مرا هم ببر

پا در رکاب و دل به دریا سپردی

چشمان زینب را به سینه فشردی

بیا قبل از رفتن ای کس و کارم

به حلقومت یک بوسه بدهکارم

ای غریب تشنه لب مرا هم ببر

رسید جان من به لب مرا هم ببر

دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد

چشم حرامی با حرم روبرو شد

بیا برگرد خیمه ای کس و کارم

منو تنها نگذار ای علمدارم

آب به خیمه نرسید فدای سرت

حسین قامتش خمید فدای سرت

رحم کن به خواهرت مرا هم ببر

حسین جان مادرت مرا هم ببر

دریافت                                          حجم: 3.42 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۳:۲۱
علیرضا یزدانی

 

 

 

 

 

 

اذا زلزلت الارض،زمین محشر عظماست

چه شوریست چه غوغاست،از این حال زمین لرزه به دلهاست

نه پستی نه بلندی و نه دریاست

رسیدست همان روز قیامت ، همان لحظه موعود

که فرمود خدا زود رسد زود...

خلائق همه در حال فرارند، و بی تاب و قرارند

آرام ندارند و این روز همان روز حساب است

همان روز سوال است و جواب است

که مردم همه اینگونه پریشند

نه در فکر پسر یا پدر و مادر و فرزند

همه در پی خویشند

و مردم همگی مست ، همه بی خود و مدهوش

که ناگاه رسید از سوی حق نغمه چاووش:

الا اهل قیامت همه ساکت و سرها همه پایین

و ای جمله خلائق همه خاموش !

شده گوش سراسر همه عرصه محشر

پر از آیه کوثر،ملائک همه در شور

غزل خوان همه سرمست شمیم گل حیدر،گل یاس پیمبر

چه حالیست ، خبر چیست مگر کیست قدم رنجه نمودست به محشر

یگانه گوهر حضرت داور، الله اکبر ...

یا حضرت زهرا ، صدیقه اطهر...

ملائک همگی بال گشودند و فرش قدم مادر سادات نمودند

آری خبر این است ، امید همه آمد

جبریل صدا زد که خلائق انگیزه خلق دو جهان فاطمه آمد

و مبهوت جلالش همه ناس ، پیچید به محشر همه جا عطر گل یاس

زهراست و آن وعده شیرین شفاعت،بر چشم ترش اشک نشستست چو الماس

بر دست کبودش ، اسباب شفاعت همان دست جدا از تن عباس

و زهرا شده گریان اباالفضل،هم گریه کن و نوحه سرای غم چشمان اباالفضل

مردم همه ساکت همه مبهوت ، و حیران اباالفضل

کین فاطمه ابر کرم و رحمت و عشق است

کز او شده جاری به لب خشک زمین بارش باران اباالفضل

ناگاه همه از دهن یاس شنیدند ، الله قسم میدهمت جان اباالفضل

سوگند تو را حق دو دستان اباالفضل

بر فاطمه ات بار الها تو ببخشا ، هر کس که زده دست به دامان اباالفضل

و یاران اباالفضل ، همه مات از آن هیبت عباس

انگار نه انگار که این روز حساب است

یک بار دگر روضه و گریه ، یک بار دگر سینه زنی غربت عباس

زهراست کند نوحه سرایی ، آری شده برپا به قیامت یک بار دگر هیئت عباس

عباس همانی که قتیل و العبرات است

هر قطره مشکش،آبی ز حیات است

شرمنده ز شرمندگی اش آب فرات است

با گریه زهرا ، دیدند ملائک همگی اشک خدا ریخت

با نام اباالفضل و دستان شفیعش،ترس از جگر اهل ولا ریخت

ناگاه در آن حال پریشان دل مادر سادات

آمد ز سوی حضرت معبود ندایی

که زهرا تو همه کاره مایی

تا باز به چشم همه خصم رود خار

تا باز ببینند همه وعده دادار

تا کور شود هر که به دنیا ز حسد کرد

حق تو و فرزند تو را ضایع و انکار

بخشم به تو هر کس که تو فاطمه گویی

ای شیر زن حیدر کرار...

 

دریافت                                       حجم: 1.78 مگابایت

 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۳
علیرضا یزدانی