مداحی





نوحه چه آروم اون گوشه خوابیده

جمعه, ۲۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۱ ق.ظ

چه آروم اون گوشه خوابیده

چه خنده ای کنج لبهاشه

تو خواب ناز داره میبینه

که توی آغوشه باباشه

داره خواب میبینه که بابا دوباره

گل بوسه تو باغ چهرش می کاره

نه لبهاش کبوده نه موهاش پریشون

نه اون روی ماه زیر گرد و غباره

بابا، بابای مهربون من

نپرس از حال پریشون من

روی زرد و قد کمون من

بابا من الذی ایتمینی

یه مرتبه می پره از خواب

ولی نمیبینه باباش و

نمی بینه خوابش و حتی

هر چی که می بنده چشماش و

نمیبینه چیزی به جز یه خرابه

که تاریک و سرده غمش بی حسابه

می پرسه با گریه که بابای من کو

ولی این سوالش بازم بی جوابه

تا کی قسمت من تنهاییه

بابا نگو وقت جداییه

آخه دختر بچه باباییه

چه آروم اون گوشه خوابیده

 بدون این غصه ها، غم ها

ولی دیگه خواب نمیبینه

روی زانوشه سر بابا

می دونستم این غصه امشب تمومه

می دونسته که دیدنش آرزومه

حالا اومده تا که تنها نمونم

نخواب، نه رویا، خودش روبرومه

بابا، دیگه منو تنها نگذار

تو این ویرونه ی سرد و غم بار

از تو جدا نمیشم من این بار

چه آروم اون گوشه خوابیده

چه خنده ای کنج لبهاشه

تو خواب ناز داره میبینه

که توی آغوشه باباشه

داره خواب میبینه که بابا دوباره

گل بوسه تو باغ چهرش می کاره

نه لبهاش کبوده نه موهاش پریشون

نه اون روی ماه زیر گرد و غباره

بابا، بابای مهربون من

نپرس از حال پریشون من

روی زرد و قد کمون من

بابا من الذی ایتمینی

یه مرتبه می پره از خواب

ولی نمیبینه باباش و

نمی بینه خوابش و حتی

هر چی که می بنده چشماش و

نمیبینه چیزی به جز یه خرابه

که تاریک و سرده غمش بی حسابه

می پرسه با گریه که بابای من کو

ولی این سوالش بازم بی جوابه

تا کی قسمت من تنهاییه

بابا نگو وقت جداییه

آخه دختر بچه باباییه

چه آروم اون گوشه خوابیده

 بدون این غصه ها، غم ها

ولی دیگه خواب نمیبینه

روی زانوشه سر بابا

می دونستم این غصه امشب تمومه

می دونسته که دیدنش آرزومه

حالا اومده تا که تنها نمونم

نخواب، نه رویا، خودش روبرومه

بابا، دیگه منو تنها نگذار

تو این ویرونه ی سرد و غم بار

از تو جدا نمیشم من این بار

چه آروم اون گوشه خوابیده

چه خنده ای کنج لبهاشه

تو خواب ناز داره میبینه

که توی آغوشه باباشه

داره خواب میبینه که بابا دوباره

گل بوسه تو باغ چهرش می کاره

نه لبهاش کبوده نه موهاش پریشون

نه اون روی ماه زیر گرد و غباره

بابا، بابای مهربون من

نپرس از حال پریشون من

روی زرد و قد کمون من

بابا من الذی ایتمینی

یه مرتبه می پره از خواب

ولی نمیبینه باباش و

نمی بینه خوابش و حتی

هر چی که می بنده چشماش و

نمیبینه چیزی به جز یه خرابه

که تاریک و سرده غمش بی حسابه

می پرسه با گریه که بابای من کو

ولی این سوالش بازم بی جوابه

تا کی قسمت من تنهاییه

بابا نگو وقت جداییه

آخه دختر بچه باباییه

چه آروم اون گوشه خوابیده

 بدون این غصه ها، غم ها

ولی دیگه خواب نمیبینه

روی زانوشه سر بابا

می دونستم این غصه امشب تمومه

می دونسته که دیدنش آرزومه

حالا اومده تا که تنها نمونم

نخواب، نه رویا، خودش روبرومه

بابا، دیگه منو تنها نگذار

تو این ویرونه ی سرد و غم بار

از تو جدا نمیشم من این بار

حجم: 2.92 مگابایت                              دریافت
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۳
علیرضا یزدانی

نظرات  (۱)

۰۷ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۴۳ مجتبی دریائی

شعرش شرح حاله.واقعا عالیه.من مدیون شمام واسه این شعر پرمعنی که گوش داداد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی