روضه عمه شب محبوب امشب
عمه شب محبوب امشب
معلوم حالم خوب امشب
می کوبه قلبم مثل گنجیشک
عمه دلم آشوب امشب
بابام می خواد بیاد...
عمه ببین که جای اون دست
سرخی هنوز رو گونه داره
اگه داشته باشه هنوز خوب، بابام می خواد بیاد، با سیلی صورتم سرخ مونده باشه
عمه ببین که جای اون دست
سرخی هنوز رو گونه داره
بابام داره امشب میادش
آی بچه ها کی شونه داره؟
تاریک اما خیلی خوبه
چرا خوبه تاریکه....
مهتاب امشب نیست عمه
چرا عزیزم؟
بابام من و اینجور ندیده
موهام مرتب نیست عمه
رخت هام مرتب نیست عمه
از درد لب هام زیر دندون
زخم توی لب هام میسوزه
شب ها چقدر سرده خرابه
عمه کف پاهام میسوزه
کاشکی مدینه بودیم عمه
ای کاش نامحرم نداشتیم
مرهم نداریم کاش می شد
معجر رو زخمامون میذاشتیم
عمه بابا بیاد خرابه
منم باهاش میرم ایشاالله
بابام بیاد میگم بهش که
عمه یه پا مرد ماشاءالله
میگم بهش وقتی که رفتی
عمه به جای ما کتک خورد
افتادم از رو ناقه اون شب
با مشت دندونام ترک خورد
افتادم و از حال رفتم
من خواب بودم با لگد زد
اصلاً نفهمیدم چی شد
بابا خلاصه خیلی بد زد
یه جوری زد، بابا توی تاریکی نمی دیدم دست از کجا میاد
خیلی دیگه بی حوصله ام من
بابام خیلی دیر کرده
کاری براش پیش اومده
یا موهاش به نیزه گیر کرده
یه جوری گریه کرد، یزید ملعون از خواب بیدار شد، تا اون لحظه گریه ی بلند قَدِقَن بود، دیگه همه دل و زدن به دریا های های گریه کردن، اون نانجیب از خواب بیدار شد، چه خبره؟ بچه ی حسین بیدار شده، بهونه ی باباش رو گرفته. گفت: خوب سر باباش رو براش ببرید ما بتونیم بخوابیم..... حالا توی خرابه چه خبره؟
یه حسی داره میگه الان
جونم به روی لبهام اومد
عطر بابام بوی سیب
عمه کمک کن بابام اومد
حجم: 5.8 مگابایت دریافت